خوشهخوشه گیسویت، باز فصلِ انگور است
لُپِّ مطلب آخر که، دل، به زیرِ ساتور است
هُرمِ دستِ تو، زنهار! آتش بهشت است، این-
دستِ سردِ بی سامان، از جهنمش دور است…
کعبه: «رُخ» ، رخت قبله، بَه! بهانهام در کفر-
حالیا میسر شد، لحظه، لحظهی سور است
سرمهفامچشمانت، وحشی و شرار انگیز
هر شرر که چشمت ریخت، از پیاش شبی، نور است
من به کفر خود مومن، حق من تویی، ابلیس-
در هوای تو شد شر، شاعرت چه مهجور است
دعوتم نما گه گاه، پای مجلسِ چشمت
در ولایتِ چشمت، بوسه و صفا زور است!
سرخ، گونههایت سرخ، دو انارِ یلدایی
ترش، اندکی شیرین، طعم دوریات شور است
در 27آذرماه 1392 : یازده شب
ایران| تهران
شاعر و گوینده: مرتضی پورعلی