logo-mini

بلاگ

  بایگانی برای شعر

خدای بالین

به شوقِ روی تو مجنون ترم زِ هر فرهاد، کمانِ آرشم اما کمر شکسته ترینمهر آینه نَفَسم را بدان امید کنم حبس، که رفعِ حصر کنی به بوسه، «شیرینم»! دمی مرا بِدَم از آن دَمِ مسیحایی‌ت که «مُرده.زنده.کننده» است نوش‌واره‌ی لبهاتغزلکِشم کن و لب را سوارِ قاصدکی، فُسوس کن، بنشین باز کنارِ پرچینم تو آمدی […]

بیشتر بخواند

جان‌فرسا

چکه‌چکه می‌خندی، مشرق از لبت پیداستصادقانه می‌گویم، خانه‌ی خدا این‌جاست «تک‌پَریِ‌ شهرِ ما»! کوچه‌ها به نامت شداسمِ تو در آوازِ بلبلانِ خوش‌آواست تو رهانده‌ای در باد زلف و من روان در شا–هراهِ یک‌هزاروچند آرزو که جان‌فرساست تو دوباره بر بالا می‌فِکَندی آن اَبرومن دوباره گم کردم دستِ چپ کدام و راست؟! «جانِ جانِ جانانم»! محوِ […]

بیشتر بخواند

انارهای یلدا

خوشه‌خوشه گیسویت، باز فصلِ انگور استلُپِّ مطلب آخر که، دل، به زیرِ ساتور است هُرمِ دستِ تو، زنهار! آتش بهشت است، این-دستِ سردِ بی سامان، از جهنمش دور است… کعبه: «رُخ» ، رخت قبله، بَه! بهانه‌‌ام در کفر-حالیا میسر شد، لحظه، لحظه‌ی سور است سرمه‌فام‌چشمانت، وحشی و شرار انگیزهر شرر که چشمت ریخت، از پی‌اش […]

بیشتر بخواند

شبِ تار

صبحِ گیسوی تو روشن، شبِ آغوشم تارهم‌نوازِ نغماتِ دلِ خاموشم «تار» تا به کِی سُکرِ شراب پرده‌ی پنهان شدنم؟عُزلتم از کفِ پا تا لبه‌ی گوشم تار من به هر سوی که رو کردم و رویی دیدمپلک سنگین زدم و دیده‌‌ی پر جوشم تار تشنه بودم که مرا شربت شیرین بدهندکام از این بارِ کج و […]

بیشتر بخواند

خوابِ شیرین

با هر نگاهت با جهانم حرف‌ها داریاز کنجِ محزونِ دلم «اندوه‌بردار»ی صبحِ امیدی در شبان‌گاهِ جگرسوزمهم دانه‌ای، هم دام، هم دلخواه و دلداری من چایِ سردِ تلخی از دنیای خود دلگیرتو شیرِ گرمِ تازه‌ای: توفیقِ اجباری-می‌آیی و طعمِ جهانم تازه می‌گرددآنی؛ دگرگون می‌شود این حالِ تکراری هر روز با نامت شروعی تازه دارم منای خوابِ […]

بیشتر بخواند