logo-mini

بلاگ

  تمامی پست ها از mpmc.ir

عاشق‌آزاری

❤ ماه از قشنگیِ تو در هم می‌کشد ابروجانا جنایت می‌کنی با طُرّه‌ ی گیسو عکسِ تو در ماه و شب و شعر و غزل پیداستعطرِ تو را می‌بویم از هر کوچه و پستو مستانه محوت می‌شوم؛ محوِ نگاهی که:کوچک‌ترین سهمِ من است از قصه و جادو تو رازِ بُهت‌انگیزِ این دنیای دل‌گیری،گوهرترین دُردانه‌ای: ای […]

بیشتر بخواند

دو پیچک

امشب «تو و من» در بزمی: «آب و آیِنه»، قصه‌ای درازیمدر شوق و نظربازیِ دائم، هم پایان و هم آغازیم لب از تو و زلف از تو، مستی-حِیرت-عِشرت-طُغیان: از منآرامشِ پیش از طوفان و چه‌چهِ مستانه‌ی آوازیم رُخِ تو: ماه، امشب آغوشم: رودی، عکست در من پیداپایانِ زمستان و خزان و هر قصه‌ی تلخِ جان‌گُدازیم […]

بیشتر بخواند

شعرِ بی‌واژه

یک شهرِ مست، عاشق و خراب داری تودربندِ بی‌قرارِ در عذاب داری تو با هر نگاهِ خود برای عابرانِ شهرپیمانه‌های نافذِ شراب داری تو عطرِ تمامِ نرگسان در قامتت جاری‌سترُجحان به مُشک و عَنبر و گُلاب داری تو گیسو رها که می‌کنی در باد شب‌هنگامقصدِ خُسوف و کشتنِ مهتاب داری تو بی‌واژه شعر می‌شوی، تا […]

بیشتر بخواند

خدای بالین

به شوقِ روی تو مجنون ترم زِ هر فرهاد، کمانِ آرشم اما کمر شکسته ترینمهر آینه نَفَسم را بدان امید کنم حبس، که رفعِ حصر کنی به بوسه، «شیرینم»! دمی مرا بِدَم از آن دَمِ مسیحایی‌ت که «مُرده.زنده.کننده» است نوش‌واره‌ی لبهاتغزلکِشم کن و لب را سوارِ قاصدکی، فُسوس کن، بنشین باز کنارِ پرچینم تو آمدی […]

بیشتر بخواند

جان‌فرسا

چکه‌چکه می‌خندی، مشرق از لبت پیداستصادقانه می‌گویم، خانه‌ی خدا این‌جاست «تک‌پَریِ‌ شهرِ ما»! کوچه‌ها به نامت شداسمِ تو در آوازِ بلبلانِ خوش‌آواست تو رهانده‌ای در باد زلف و من روان در شا–هراهِ یک‌هزاروچند آرزو که جان‌فرساست تو دوباره بر بالا می‌فِکَندی آن اَبرومن دوباره گم کردم دستِ چپ کدام و راست؟! «جانِ جانِ جانانم»! محوِ […]

بیشتر بخواند